جک با حمایت دوست خوبش، اولین حرکت شغلی مهم خود را به عنوان یک شاگرد در بخش باستان شناسی در کشتی هوایی عظیم انجام می دهد. در سفر خود به قطب شمال، تا زمانی که محل زندگی جک شکسته می شود و دوستش ناپدید می شود، دریانوردی آرامی دارد. در سپیده دم قرن بیستم با جک و خدمه به روی عرشه «Sunchaser» خوش آمدید. خدمه با پارانویا به جک نگاه می کنند و جک با همان نگاه به گذشته. جنون در سراسر کشتی پخش شد. مطمئن نیستید که به چه کسی اعتماد کنید، جک مجبور می شود.
اطلاعات دقیق...